با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
هلا روز و شب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو