ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام