گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟