سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست