ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند