خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند