ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود