او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟