در دست سپیده، برکاتی دگر است
پیغام سحر را، کلماتی دگر است
ای دوست! سخاوت، آسمانپیوند است
این شاخۀ سبزِ باغِ بیمانند است
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود
با هر چه نکوییست، نکو باید شد
سرشارِ زلالِ آبرو باید شد