«ایمان به خدا» لذت ناچیزی نیست
با نور خدا، غروب و پاییزی نیست
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
با شمعِ گمان، به صبح ایمان نرسد
بیجوششِ جان، به کوی جانان نرسد
هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدایبین داشته باش
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
هر چند نماز و روزه را پیشه کنید
در عمق سجود و سادگی ریشه کنید
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
هر خسته دلی، که نفس سرکَش دارد
پیداست، که خاطری مشوّش دارد
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا
تحصیل امید و آبرو کن به دعا
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود