مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد