خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است