امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن