ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی