تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی