هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است