ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام