اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت