امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست