عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست