ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند