خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است