بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست