هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی