میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی