با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید