تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی