او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟