همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر