گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
امشب شب آدینه و فردا رمضان است
تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست