غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد