از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود