ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود