شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود