سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمانها وا کرد
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی