هنوز از تو گرم است هنگامهها
بسی آتش افتاده در جامهها
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت