انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی