پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست