ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام