پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست