کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد