سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام