ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود