ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم