زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است