هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم