ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند