حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟
مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنهکاران پیام
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست