خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی