خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن